وب کتاب

آنتوان دو سنت اگزوپری

آنتوان دو سنت اگزوپری

 

 

مختصری در خصوص آنتوان دو سنت اگزوپری :

از سری مقالات معرفی زندگینامه نویسندگان

 

آنتوان دو سنت اگزوپری نویسنده و شاعر معاصر فرانسوی است که کتاب‌های مشهور و بسیار پرطرفداری نوشته است. معروف‌ترین کتاب سنت اگزوپری کتاب شازده کوچولو است. سنت اگزوپری رمان‌های معروف دیگری هم دارد مثل خلبان جنگ، زمین انسان‌ها، پرواز شبانه. سنت اگزوپری در جنگ جهانی خلبان جنگنده بود و هواپیمای او در یکی از پروازهای شناسایی ناپدید شد. پرخواننده‌ترین کتاب سنت اگزوپری کتاب شازده کوچولو است که به 300 زبان و گویش مختلف ترجمه شده است.

01.jpg

کتاب های سنت اگزوپری در کتاب وب

 

کتاب خلبان جنگ از سنت اگزوپری    کتاب زمین انسان ها از سنت اگزوپری   شازده کوچولو از سنت اگزوپری انتشارات نی  

 

کتاب شازده کوچولو از سنت اگزوپری انتشارات امیر کبیر    کتاب شازده کوچولو از سنت اگزوپری انشارات ماهور     کتاب شازده کوچولو اثر سنت اگزوپری از انتشارات نون

                             با کلیک روی هر کتاب به صفحه خرید و معرفی هر کتاب ارجاع داده می شوید. 

 

 

زندگینامه‌ی سنت اگزوپری

 

 

 

سنت اگزوپری در سال 1900 در یکی از خانواده‌های اشرافی فرانسه به دنیا آمد. چهارساله بود که پدرش از دنیا رفت و خانواده دچار مشکلات مالی شد. سه خواهر و یک برادر کوچک‌تر داشت. برادرش در 15 سالگی در اثر بیماری از دنیا رفت. وقتی برادرش مرد، سنت اگزوپری کنار بستر او بود و نوشت:

«...لحظه‌ای بی‌حرکت ماند. ناله نکرد. به همان آرامی افتاد که درخت جوانی می‌افتد.»

بعدها کتاب شازده کوچولو را به همین زبان ساده نوشت. سنت اگزوپری در آن زمان 17 سال داشت و حالا تنها مَرد خانواده او بود.

دو بار در آزمون ورودی دانشکده‌ی نیروی دریایی شرکت کرد ولی رد شد. یک سال و نیم به عنوان مستمع آزاد به کلاس‌‌های معماری دانشکده‌ی هنرهای زیبا رفت و بعد از آن عادت داشت مدام از شغلی به شغل دیگر برود. بعد به خدمت سربازی رفت و همزمان به کلاس‌های خصوصی خلبانی می‌رفت. بعد از مدتی، از ارتش به نیروی هوایی منتقل شد. بعد از چند سانحه‌ی هوایی، به خاطر اعتراض‌های خانواده و نامزدش لوییز اوِک دو ویلمورن، خلبانی را کنار گذاشت. نامزدی آنها پس از مدتی به هم خورد و سنت اگزوپری دوباره به سراغ خلبانی و شغل‌های جورواجور رفت.

او بیشتر برای حمل‌ونقل بسته‌های پستی از هواپیما استفاده می‌کرد. هواپیماها در آن زمان تجهیزات و تنظیمات زیادی نداشتند. به قول سنت اگزوپری در هواپیماهای جدید، کار خلبان بیشتر شبیه حسابداری است تا خلبانی. او بسته‌های پستی را بین فرانسه و آفریقا جابه‌جا می‌کرد و مسیر پروازهای او از بالای بیابان و دریا می‌گذشت. چند سال بعد به آرژانتین رفت و مدیر پست هوایی آنجا شد.

 

03.jpg

 

کتاب‌های سنت اگزوپری

 

اولین داستان کوتاه او به نام هوانورد در نشریه‌ای به نام کشتی نقره‌ای منتشر شد. اولین کتاب او به پیک جنوب در سال 1929 به چاپ رسید. در 1931، کتاب پرواز شبانه را نوشت که برنده‌ی جایزه‌ی فمینا شد و به یکی از نویسندگان معروف فرانسه تبدیل شد.

02.jpg

  
کتاب پرواز شبانه‌ی سنت اگزوپری

 

 کتاب پرواز شبانه درباره‌ی تجربیات یک خلبان پُست هوایی است. آندره ژید درباره‌ی کتاب پرواز شبانه می‌گوید:

«سنت اگزوپری تجربه‌های قهرمان داستان را طوری تعریف می‌کند که انگار برای خود او اتفاق افتاده است.» 

 

 

 جملات زیبایی از کتاب پرواز شبانه‌ی سنت اگزوپری:

 

«دارم پیر می‌شوم.» اگر دیگر در کار و فقط در کار دلخوشی نمی‌یافت، بی‌گمان رو به پیری می‌رفت. ناگهان متوجه شد درباره? مسائلی می‌اندیشد که آن هنگام از توجه به آنها سر باز زده بود. در درون ذهن او، همچون اقیانوس گمشده‌ای که صدای اندوه خود را برآورد، تمامی خوشی‌های آرام زندگی که وی به دور افگنده بود، زنده شدند. «می‌شود که پیری گریبان مرا گرفته باشد؟ آن هم به این زودی؟»به خود دل داد و زمام اندیشه‌ها را رها کرد: «این افراد زیر دستم را دوست دارم. با خود آنها مخالفتی ندارم، بلکه با آنچه به‌وسیله? آنها پیش بیاید مخالف‌ام...» قلبش تند می‌کوفت و همین آزارش می‌داد... «نه، نمی‌توانم بگویم کار من درست است یا زندگی انسان درست چه قیمتی دارد، یا ارزش رنج و عدالت چیست. ارزش شادی دیگری را من از کجا بدانم؟ یا ارزش دست‌های لرزان را؟ یا ارزش مهربانی یا رحم را؟»

 
کتاب شازده کوچولو

 

 

سنت اگزوپری در سال 1941 به آمریکا رفت و به مدت چند سال در نیویورک زندگی می‌کرد. کتاب شازده کوچولو را در همین مدت نوشت. کتاب شازده کوچولو مشهورترین داستان فرانسوی در تمام جهان است و هر سال یک میلیون نسخه از آن به فروش می‌رسد. ماجرای آن درباره‌ی خلبانی است که هواپیمایش خراب می‌شود و مجبور می‌شود در وسط بیابان فرود بیاید. در آنجا به طور اتفاقی با کودکی آشنا می‌شود که از سیاره‌ی ب 612 آمده است. خلبان کودک را شازده کوچولو صدا می‌زند. شازده کوچولو سؤالات زیادی درباره‌ی آدم‌ها و کارهایشان از خلبان می‌پرسد. بیشتر این سؤالات درباره‌ی فلسفه و عشق و زندگی به زبان بسیار ساده است. نقاشی‌های کتاب شازده کوچولو را خود سنت اگزوپری کشیده است.

05.jpg

 

 

 کتاب شازده کوچولو بارها به زبان فارسی ترجمه شده است. اولین بار محمد قاضی کتاب شازده کوچولو را ترجمه کرد که تا امروز پرفروش‌ترین ترجمه‌ی کتاب بوده است و بعدها احمد شاملو آن را با زبان کودکانه‌تری ترجمه کرد.

 معرفی نویسندگان

 رمان نویسان مشهور

 جملات آنتوان دوسنت اگزوپری

 آنتوان دوسنت اگزوپری شازده کوچولو 

سرگذشت نویسنده شازده کوچولو


نظر

زندگینامه استیو تواتز

 

 

استیو تولتزمختصری در خصوص استیو تولتز:

 از سری مقالات برسی زندگینامه نویسندگان

استیو تولتز، رمان‌نویس استرالیایی در سال 1972 به دنیا آمد. کتاب جزء از کل اولین رمان استیو تولتز است که در سال 2008 منتشر شد و رمانی طنزآلود است که داستان یک خانواده‌ی مطرود استرالیایی را روایت می‌کند. داستان کتاب جز از کل درباره‌ی زندگی پسری آرمان‌گرا به نام جاسپر دین و پدرش، مارتین دین است که «منفورترین مرد استرالیا» است. همچنین تری دین، عموی جاسپر برخلاف مارتین «محبوب‌ترین مرد استرالیا» است. کتاب جزء از کل تقریباً تمام زندگی جاسپر را تعریف می‌کند که از جنگ جهانی دوم شروع می‌شود و تا اوایل قرن بیست و یکم ادامه دارد. ماجراهای جذاب کتاب جز از کل در استرالیا، پاریس و تایلند اتفاق می‌افتد. کتاب جزء از کل نامزد جایزه بوکر و جایزه گاردین شد.

کتاب های استیو تولتز در کتاب وب

با کلیک روی هرکدام از کتاب های استیو تولتز به صفحه معرفی و خرید کتاب هدایت می شوید

 

زندگینامه استیو تولتز

 

استیو تولتز در دبیرستان کیلارا و دانشگاه نیوکاسل تحصیل کرد. پیش از نویسندگی، در مونترال، ونکوور، نیویورک، بارسلونا و پاریس زندگی می‌کرد و شغل‌های مختلفی از قبیل فیلمبرداری، بازاریابی، نگهبانی، کارآگاه خصوصی، تدریس زبان انگلیسی و فیلمنامه‌نویسی را تجربه کرد. 

استیو تولتز در سال 2005 با ماری پیتر-تولتز، هنرمند و نقاش فرانسوی-استرالیایی، ازدواج کرد و اولین فرزند آنها در سال 2012 به دنیا آمد. استیو تولتز پس از کتاب جز از کل، کتاب ریگ روان را نوشت که در سال 2015 منتشر شد و برنده جایزه راسل شد.

گفتگو با استیو تولتز درباره کتاب جزء از کل

 

کتاب جزء از کل رمانی است که زندگی بیش از یک نفر را شامل می‌شود و شخصیت‌های زیادی دارد، ولی قهرمان‌های اصلی آن مارتین دین و پسرش جاسپر دین هستند که شیوه‌ی خاصی در زندگی دارند و همین باعث می‌شود همزمان دشمن خونی و متحدانی قرص و محکم باشند. فکر چنین رابطه‌ای چطور به ذهن شما خطور کرد و به نظر خودتان این رابطه چه چیزهایی درباره‌ی روابط پدر و فرزندی به ما می‌گوید؟

ایده‌ی اصلی رابطه‌ی جاسپر و مارتین از چند جای مختلف به ذهن من خطور کرد: اول اینکه می‌خواستم بدانم چه حسی دارد که آدم فرزند کسی باشد که رسانه‌ها پوستش را کنده‌اند. و دوم اینکه اگر مردی که شورشی بوده، پسرش هم شورشی بار بیاید، چه اتفاقاتی بین آنها می‌افتد؟ در وهله‌ی اول قصد نداشتم درباره‌ی رابطه‌ی پدر و پسری حرفی بزنم، ولی همین طور که کتاب جزء از کل را پیش می‌بردم، دردسرهای مارتین برای تربیت جاسپر برایم جالب شد: من چطور می‌تونم بچه‌ام را تربیت کنم و در عین حال اجازه بدهم که خودش باشد؟ آیا باید سعی کنم فقط اخلاق‌های خوبم را به او منتقل کنم، در حالی که می‌دانم همین اخلاق‌های خوب است که روزگار من را سیاه کرده؟ وقتی می‌بینم نظام تعلیم و تربیت در جامعه ضعیف است ولی خود من وقت و توان تربیت بچه‌ام را ندارم، چکار باید بکنم؟ از طرفی نمی‌خواهم فرزندم شبیه عوام بار بیاید و از طرف دیگر می‌دانم اگر آدم متفاوتی باشد به مشکلات زیادی در زندگی برمی‌خورد. در کتاب جزء از کل، مارتین گرفتار پرسش‌هایی است که جوابی برای آنها ندارد.

 

شما در سیدنی به دنیا آمدید و بزرگ شدید، ولی بعدها به پاریس، بارسلونا، سان فرانسیسکو، مونترال و نیویورک رفتید. این سفرها چه تأثیری در نوشتن کتاب جزء از کل و ماجرای سفرهای مارتین و جاسپر داشت؟

بخش عمده‌ی کتاب جزء از کل در استرالیا اتفاق می‌افتد. بیرون بودن از استرالیا به من کمک کرد که با نگاه بازتری درباره‌ی این کشور بنویسم. البته خیلی کم از تجربه‌های خودم استفاده کرده‌ام، ولی زندگی دور از استرالیا خیلی بر نوشتن آن تأثیر داشت. زندگی دور از وطن در فضاهایی ناآشنا و در شهرهای غریب، تخیل آدم را به کار می‌اندازد.

قبلاً در یکی از مجله‌های سینمایی استرالیا مطلب می‌نوشتید و نمایشنامه‌ها و فیلمنامه‌هایی هم نوشته‌اید. چطور شد که به سراغ نوشتن رمان رفتید؟ آیا نویسندگان خاصی بر شما تأثیرگذار بوده‌اند؟

از اول قصد نداشتم نویسنده باشم. در کودکی و نوجوانی، چند شعر و داستان کوتاه نوشتم و نوشتن چند رمان را شروع کردم و بعد از یکی دو فصل کتاب را رها کردم. بعد از دانشگاه دوباره شروع به نوشتن کردم. قصدم هم فقط این بود که در مسابقات داستان‌نویسی و فیلمنامه‌نویسی شرکت کنم تا شاید مبلغی به درآمدم اضافه شود. این شد که کم‌کم پایم به نویسندگی باز شد. بعد، مدام شغل عوض می‌کردم و هر شغلی را از نقطه‌ی صفر آن شروع می‌کردم. تا بالاخره فهمیدم غیر از نویسندگی عرضه‌ی کار دیگری را ندارم. بنابراین نوشتن یک رمان را شروع کردم. اول فکر می‌کردم یک سال وقت ببرد. ولی بعد دیدم چهار سال وقت برد. از کنوت هامسن، لویی-فردینان سلین، جان فانته، وودی آلن، تامس برنارد و ریموند چندلر تأثیر گرفتم.

 

در یکی از نقدها درباره‌ی جزء از کل نوشته‌اند: فارغ از تمام جنغولک‌بازی‌ها، جزء از کل را می‌توان یک رمان فلسفی دانست... استیو تولتز تفکرات عمیقی درباره‌ی آزادی، روح، عشق، مرگ، و معنای زندگی را از زبان شخصیت‌ها بیان می‌کند.» بینش شما چطور در وجود شخصیت‌های رمانتان منعکس می‌شود؟

اینکه دیدگاه من در وجود شخصیت‌های رمانم منعکس بشود، بستگی به این دارد که چه روزی این سؤال را از من بپرسید. ضمناً بستگی دارد که صبح بپرسید یا عصر. یعنی بستگی دارد به اینکه نگاه خوبی به خودم داشته باشم و نگاه بدی به دنیا، یا برعکس؛ نگاه بدی به خودم داشته باشم و نگاه خوبی به دنیا. بنابراین نمی‌توانم پاسخ قاطعی به سؤال شما بدهم، چون این وضع در روزهای مختلف تغییر می‌کند. معمولاً دیدگاه‌های شخصیت‌های رمان، شکل اغراق‌یافته‌ی دیدگاه‌های خود من است. و معمولاً این دیدگاه‌هایی است که من گمان می‌کنم کاملاً خلاف واقعیت دنیا باشند.

حرفی که می‌خواستم با این رمان درباره‌ی زندگی بشر بگویم، همان حرفی است که واضح از زبان شخصیت‌های رمان می‌شنوید. مثلاً مارتین می‌گوید چهار جور آدم در دنیا پیدا می‌شود: آدم‌هایی که همیشه گرفتار عشق و عاشقی‌اند؛ آدم‌هایی که به عشقشان رسیده‌اند؛ آدم‌هایی که وقتی بچه‌اند به عقب‌افتاده‌ها می‌خندند؛ و آدم‌هایی که وقتی بزرگ می‌شوند به عقب‌افتاده‌ها می‌خندند. ولی جاسپر از بی‌تفاوتیِ انسان‌ها می‌ترسد و می‌گوید: «خدا نکنه آدم جلوی بقیه زمین بخوره، چون کسی نیست که دست آدم را بگیره.» مارتین معتقد است آدم باید در این دنیا آزاد باشد. هرچند خود مارتین هیچ‌وقت به این آزادی دست پیدا نمی‌کند. ولی جاسپر مدام از ترس‌های پدرش می‌ترسد. کتاب جزء از کل پر است از اظهار نظرهای آن دو درباره? زندگی بشر.

نویسنده کتاب جز از کل 

تری دین

کتابهای استیو تولتز 

نویسنده رمان جز از کل 

کتاب جزء از کل

ماری پیتر تولتز

تری دین کیست

 

 


زندگینامه فلورانس اسکاول شین

زندگینامه فلورانس اسکاول شین

 

فلورانس اسکاول شین متولد 24 سپتامبر 1871 در کامدن نیوجرسی است. او علاوه بر اینکه نویسنده و تصویرگر کتاب‌های آمریکایی است، از بانوان خودساخته و موفق تاریخ به شمار می‌رود. فلورانس اسکاول شین سالهای زیادی در نیویورک دانش الهی و معنوی را تدریس کرد و از این طریق، مردم را در بهبود اعتقادات، سطح آرامش و شادی‌شان یاری کرد. او همچنین کتاب‌های معروف زیادی نوشت که اغلب آنها محبوبیت زیادی بین مردم داشتند.

 

معروفترین کتاب فلورانس

 

کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین

 

با کلیک روی کتاب می توانید اطلاعات کاملی از کتاب را مشاهده کنید

 

 

زندگی شخصی فلورانس اسکاول شین

 

فلورانس اسکاول شین در یک خانواده‌ی فیلادفیایی اصیل به دنیا آمد. در خانواده‌ی مادری فلورانس اسکاول شین، شخصیت‌های مهم دولتی وجود دارند؛ برای مثال پدر بزرگ مادری‌اش، عضو کنگره‌ی شورای تصمیم‌گیری مواضع قاره‌ای و استقلال بخش‌های کشورها بود. همچنین دایی او جایگاه ویژه‌ای در کشور داشت و در طراحی پرچم آمریکا، نقش مهمی ایفا کرد. جوزف پسر فلورانس اسکاول شین نیز رئیس مرکز هنر‌های تجسمی پنسیلوانیا شد.

فلورانس اسکاول شین شخصیتی صاف و ساده داشت و هیچگاه از ریا و دورویی پیروی نکرد. وجود سادگی خاص در چهره، رفتار و سخنان وی موج می‌زد؛ به طوری که حتی در کتاب‌ها و سخنرانی‌های فلورانس اسکاول شین، این ویژگی به چشم می‌خورد. بنابراین در زندگینامه‌ی فلورانس اسکاول شین، سادگی و صداقت در رفتارش نقش مهمی در موفقیت وی داشته است.

فلورانس اسکاول شین از همان کودکی، استعداد عجیبی در نقاشی و طراحی داشت و می‌توانست به بهترین شکل، طرح‌های خوبی روی کاغذ پیاده کند. علاقه‌ی فلورانس اسکاول شین به نقاشی باعث شد تا در سال 1889 وارد مرکز هنر‌های تجسمی پنسیلوانیا شود. او تا سال 1897 در آن مرکز تحت آموزش‌های حرفه‌ای قرار گرفت و مهارت زیادی در طراحی و نقاشی پیدا کرد.

florence-schell-shin-biography02.jpg

زندگی حرفه‌ای فلورانس اسکاول شین

 

وقتی که در مرکز هنر‌های تجسمی مشغول به آموزش بود، با اورت شین که نقاشی بسیار چیره دست بود، آشنا شد. مدتی بعد از آشنایی، این دو نفر با هم ازدواج کردند و پیوند هنری خود را تقویت کردند. در سال 1908، همسر فلورانس اسکاول شین با جمع کردن گروهی از نقاشان و طراحان حرفه‌ای، گروهی به نام «هشت» را تأسیس کردند. بعدها اورت شین از مسئولیت و سرپرستی گروه استعفا داد و فلورانس اسکاول شین جای او را گرفت.

این زوج پس از مدت کوتاهی به نیویورک مهاجرت کرده و در خیابان ویورلی 112، یک سالن تئاتر تأسیس کردند. فلورانس اسکاول شین به همراه همسرش سه نمایشنامه‌ی عالی و جذاب برنامه‌ریزی و اجرا کردند. مدتی طول نکشید که فلورانس به شهرت زیادی رسید و هم از طریق گالری‌های نقاشی و هم از طریق تئاتر، مخاطبان بسیاری پیدا کرد.

این شهرت تا جایی رسید که محافل و کنگره‌های مختلف از فلورانس اسکاول شین دعوت می‌کردند؛ حتی شبکه‌های خبری و تلویزیونی از او استقبال کردند و مصاحبه‌های زیادی با او ترتیب دادند.

پس از جنگ جهانی اول، فلورانس در امضای نقاشی‌های خود، نام همسرش را حذف کرد. کسی نمی‌دانست که این کار به چه دلیل است اما بعضی از تحلیل‌گران دلیل این کار را حمایت بیشتر از حقوق زنان که نتیجه‌ی عقاید جدید فمینیستی بود که فلورانس اسکاول شین را درگیر کرده بود. اما پس از 14 سال زندگی مشترک، در سال 1912 این زوج از هم جدا شدند.

با جدا شدن اورت از فلورانس، زندگی آنها تغییر کرد. فلورانس اسکاول شین تصمیم گرفت تا کتاب‌های خود را بنویسد؛ بدین ترتیب در سال 1928 اولین قسمت از کتاب او آماده شد. فلورانس در همین سال کتاب کلام تو عصای معجزه‌گر توست را منتشر کرد. چهار کتاب از فلورانس اسکاول شین در کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین گردآوری شده است. این کتاب نیز بسیار پرفروش است و به چندین زبان دنیا ترجمه شده است. 

لیست کتاب‌های نوشته شده به دست فلورانس اسکاول شین:

 

  •   کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین
  •   کتاب مسیر جادویی شهود
  •   کتاب بازی زندگی و راه این بازی (در سال 1925)
  •   کتاب کلام تو عصای معجزه‌گر توست (در سال 1928)
  •   کتاب در مخفی توفیق (در سال 1940)
  •   کتاب نفوذ کلام (در سال 1945)

 

جالب است بدانید!

 

در بیوگرافی فلورانس اسکاول شین، نکات ریز و درشت بسیاری وجود دارد که دانستن هریک از آنها می‌تواند جالب باشد. بعضی از جالب‌ترین نکاتی که باید در مورد این شخص تأثیرگذار بدانید، عبارت‌اند از:

انتشار کتاب‌ها بعد از مرگ فلورانس اسکاول شین

 

فلورانس اسکاول شین در 17 اکتبر 1940 به دلیل بیماری چشم از جهان فروبست. کتاب در مخفی توفیق، کمی قبل از مرگ او به چاپ رسید. همچنین کتاب نفوذ کلام، به دست یکی از شاگردان وی چاپ شد که حاوی گزیده‌ای از اندیشه‌ها و آموزه‌های فلورانس بود. فلورانس با آموزش‌ها و تدریس‌های دوست داشتنی خود آنقدر در دل مردم و مخاطبانش رخنه کرده بود که بسیاری از افراد پس از مرگش، به سوگ نشستند.

سبک دوست داشتنی فلورانس اسکاول شین

 

فلورانس اسکاول شین توانایی بالایی در ارائه‌ی سخنرانی‌های پر معنا با زبانی ساده و همه‌فهم داشت. سبک او در سخنرانی به قدری ساده و همه‌فهم بود که گاهی نسبت به بار علمی سخنانش شک می‌کردند؛ البته این تنها یک شک کاذب بود و سخنان فلورانس ارزش بسیاری داشت. سادگی در گفتار و رفتار فلورانس سبب شد تا حتی چند دهه بعد از مرگ او، کتاب‌هایش پرفروش و کاربردی باشند و همه اقشار و سنین مختلف مردم، توانایی خواندن و درک مطالب آن را داشته باشند. 

تفکرات متفاوت فلورانس اسکاول شین

 

پس از گذشت نیمی از عمر فلورانس، تفکراتی نو سراغ او آمدند. در ابتدا گرایش وی به تفکرات فمینیستی شکل گرفت و او را به حمایت هرچه بیشتر از حقوق زنان ترغیب کرد. این موضوع تا جایی پیش رفت که در محافل حمایت از زنان شرکت می‌کرد و آشکارا از زنان بی‌دفاع، حمایت می‌کرد. همچنین پس از مدتی به فرقه‌ی «تفکر نو» پیوست و کتاب‌ها و مطالبی در حمایت از اعتقادات این فرقه نوشت. مطالبی که فلورانس برای حمایت از فرقه‌ی «تفکر نو» منتشر کرد، تأثیر زیادی بر روحیه‌ی پیروان آن داشت.

حفظ علایق

 

فلورانس اسکاول شین از همان ابتدا به نقاشی و طراحی علاقه داشت. این علاقه تا آخرین روزهای عمرش باقی ماند و دائماً با او بود. فلورانس به صورت حرفه‌ای تصویرگری می‌کرد، نقاشی می‌کشید و پدیده‌های روزانه‌ی زندگی را روی کاغذ پیاده می‌کرد. قوه ی تصویرگری و تخیل فلورانس فوق العاده بود و او را در طراحی هرچه زیبا‌تر پدیده‌ها کمک می‌کرد.

 علت مرگ فلورانس اسکاول شین

 کتاب های فلورانس اسکاول شین

 نویسنده کتاب چهار اثر 

زندگی فلورانس اسکاول شین

 معروفترین کتاب فلورانس


زنگینامه عباس معروفی

عباس معروفی

عباس معروفی کیست؟

 

عباس معروفی نویسنده‌ی معروف ایرانی، متولد 1336، تا کنون رمان‌ها، اشعار و داستان‌های زیادی نوشته و در دوره‌ای گرداننده‌ی مجله‌ی گردون بوده است. معروفی با انتشار رمان سمفونی مردگان در دهه‌ی شصت مشهور شد. عباس معروفی در حال حاضر در آلمان زندگی می‌کند.

 

زندگینامه نویسنده کتاب سمفونی مردگان، معروفی

 

عباس معروفی 27 اردیبهشت 1336 در تهران به دنیا آمد. در دبیرستان مروی دیپلم ریاضی گرفت و در دانشکده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران در رشته‌ی هنرهای دراماتیک تحصیل کرد. پس از آن به مدت یازده سال، در دبیرستان‌های تهران معلم ادبیات بود.

نخست در سال 59، مجموعه‌ی داستان روبه‌روی آفتاب از او منتشر شد. پس از آن تا مدت‌ها داستان‌ها و اشعار خود را در نشریات منتشر می‌کرد. با انتشار رمان سمفونی مردگان در سال 1368 نام عباس معروفی بر سر زبان‌ها افتاد. 

از سال 1366 به مدت سه سال در مناصب هنری مختلف، زمینه‌ی اجرای 500 کنسرت موسیقی را فراهم کرد. در دوره‌ای نیز مجله‌ی موسیقی آهنگ را منتشر ساخت. از این نویسنده کتاب‌های زیر در کتاب وب موجود می‌باشد.

کتاب‌های عباس معروفی در کتاب وب

 

کتاب سمفونی مردگان    کتاب سال بلوا    کتاب آونگ خاطره های ما

مجله گردون، مجله ای از معروفی

 

عباس معروفی مجله‌ی گردون را در سال 1369 راه‌اندازی کرد. در مجله‌ی گردون نویسندگان و شاعرانی همچون حمید مصدق، هوشنگ گلشیری، محمدعلی سپانلو، ناصر زراعتی، علی باباچاهی، منصور اوجی، سیمین دانشور، شمس لنگرودی و بسیاری دیگر به ترجمه و تألیف پرداختند. در اوایل دهه‌ی 1370 مجله‌ی گردون توقیف شد. عباس معروفی درباره‌ی این توقیف می‌گوید:

روز 19 آذر 1370، بازجویم حکم توقیف موقت گردون را به دستم داد. از آنجا مستقیماً به اداره مطبوعات ارشاد رفتم و آقای مدیر کل گفت که کاری از دستش ساخته نیست. بعد به شرکت تعاونی مطبوعات رفتم و برای اولین بار با محسن سازگارا، مدیرعامل شرکت تعاونی مطبوعات آشنا شدم. او آن روز خیلی با من حرف زد و گفت که باید تلاش کنیم تا این حکم را بشکنیم. از یک سو او می‌دوید، از سویی حمید مصدق و از سوی دیگر خودم.

یکی از غم‌انگیزترین دوره‌های زندگی من همین 18 ماه تعطیلی گردون بود که همه رفت‌وآمدها، تلفن‌ها و ارتباط‌هایم قطع شد. یکباره احساس کردم چقدر تنها شده‌ام. نمی‌دانستم چه خاکی به سرم بریزم. تنها سیمین بهبهانی هر روز به من تلفن می‌زد و دلداری‌ام می‌داد. نامه‌نگاری، ملاقات، دیدار و گفت‌وگو هیچ‌کدام فایده‌ای نداشت تا اینکه قاضی پرونده‌ام در دادستانی انقلاب حکم مرا اعلام کرد: «اعدام.»

فروشکستم. حالا جز نگرانی از حکم اعدامی که قاضی‌ام داده بود، وزارت ارشاد هم کن‌فیکون شده بود. خاتمی رفته بود. در همان زمان داشتم رمان «سال بلوا» را می‌نوشتم و این جمله جایی خودنمایی می‌کرد: «ما ملت انتظاریم!» و در انتظار سرنوشت گردون می‌سوختم. حکم اعدام را برداشتم و به طرف سازگارا راه افتادم. چند روز بعد او به من خبر داد که روزهای سه‌شنبه حجت‌الاسلام ابراهیم رئیسی، دادستان انقلاب، بار عام دارد و قرار شد که من از ساعت شش صبح سه‌شنبه آنجا باشم. این سه‌شنبه رفتن‌ها، چهار بار طول کشید و نوبت به من نرسید، بار پنجم، ساعت 12 من توانستم آقای رئیسی را ببینم. در هر دیدار پنج نفر می‌توانستند به ترتیب شماره، وارد اتاق دادستان انقلاب شوند. نفر اول که آخوند پیری بود، به دادستان جوان و خوش‌تیپ انقلاب گفت اگر اجازه داشته باشد، بماند و به عنوان آخرین نفر با او خصوصی حرف بزند اما رئیسی قبول نکرد. گفت: بفرمائید! خودم را معرفی کردم، رئیسی کمی نگاهم کرد، با لبخند گفت: «همون عباس معروفی معروف؟»

«بله همون کرکس شاهنشاهی! همون غول بی شاخ و دم که هر روز کیهان می‌نویسه»

«شما بمونید. نفر بعدی؟»

سه نفر بعدی هم مطلبشان را گفتند و رفتند. دادستان انقلاب گفت: «خب آقای معروفی، چه می‌کنید؟»

«رمان می‌نویسم، کتاب چاپ می‌کنم، ادیتوری می‌کنم، هر کار که بشه چون دفترم بازه اما شما انتشار گردون رو توقیف کردین.»

»خب فکر می‌کنی چرا توقیف شده؟«

»همکاران شما از من می‌پرسن چه جوری و با چه پولی این مجله رنگارنگ را منتشر می‌کنم؟«

»این سوال من هم هست. «

«مجله روی پای خودش ایستاده، 22 هزار تیراژ داره.»

»چند سالته؟«

»سی‌وسه«.

»این چیزهایی که درباره شما در روزنامه‌ها می‌نویسن، من فکر کردم بالای 60 سال رو داری. «

آن‌وقت در کامپیوتر پرونده‌ام را نگاه کرد و گفت: «عجیبه! خیلی عجیبه! لک توی پرونده‌ات نیست. «

گفتم: «می‌دونم. من حتی سمپات کسی یا چیزی نبوده‌ام. «

با حیرت خیره‌ام شد: «حتی خانم‌بازی هم نکرده‌ای؟«

گفتم: «نه! من زن و سه تا دختر دارم.»

به پشتی صندلی‌اش تکیه داد با لبخند نگاهم کرد. یک لحظه فکر کردم عجب آخوند خوش‌سیما و خوش‌تیپی است. گفت: «‌پریشب در قم منزل یکی از علما، آقای فاضل میبدی بودم. قسمتی از کتاب «سمفونی مردگان» شما را خوندم. می‌خواستم ازش بگیرم، دیدم براش امضا کردی. بهم نداد. دلم می‌خواد بخونمش.»

اتفاقاً نسخه‌ای از چاپ سوم رمان در کیفم بود. گذاشتم روی میز. دست به جیب برد که پولش را بپردازد. گفتم: «قابلی نداره.» گفت: «نه این میز، میز خطرناکیه. میز قضا و قدر!» و خندید: «باید پولشو بپردازم، شما هم باید بگیری.» 300 تومان را روی میز گذاشت و گفت: «تعجب می‌کنم! چرا این قدر راجع به شما بد می‌نویسن؟ امکانش هست فوری کلیه گردون‌ها رو به من برسونید تا شخصاً مطالعه کنم و تصمیم بگیرم؟» 

گفتم: «با کمال میل. فردا براتون میارم.»

گفت: «نه! فردا دیره. همین حالا!» و تلفن روی میزش را طرف من گذاشت: «زنگ بزن بیارن فوری!» و بعد خواست که ناهار بمانم. تشکر کردم، یک دوره گردون از شماره 1 تا 20 را به دستش دادم و خداحافظی کردم. حدود یک هفته بعد، پرونده من از دادستانی انقلاب «عدم صلاحیت» خورد و به دادگستری ارجاع داده شد.

در این دوره که خاتمی هم در آخرین روزهای وزارت ارشاد، هیأت‌منصفه را تشکیل داده بود، باعث شد گردون در دادگاه تبرئه شود. در تاریخ 167 ساله مطبوعات ایران من نخستین مدیر مجله‌ای بودم که با حضور هیأت‌منصفه محاکمه و تبرئه شدم. 

کیهان در تیتر اولش نوشت: «تشکیل هیأت منصفه برای نجات یک مجله ضد انقلاب!»

برگرفته از روزنامه شرق

زندگینامه نویسنده کتاب سمفونی مردگان

 

خروج عباس معروفی از ایران

نهایتاً نشریه‌ی گردون توقیف شد و عباس معروفی به آلمان رفت. پس از مدتی موفق به دریافت بورس «خانه‌ی هاینریش بل» شد و به مدت سال نیز مدیر آنجا بود. مدتی بعد به ناچار به شغل‌های دیگر رو آورد. مدتی مدیر شبانه‌ی هتل بود و مدتی در برلین به اداره‌ی بزرگترین کتابفروشی ایرانی اروپا مشغول بود. در همان‌جا بود که عباس معروفی کلاس‌های داستان‌نویسی خود را برگزار می‌کرد و با راه‌اندازی انتشارات و چاپخانه‌ی گردون، تا امروز بیش از 300 عنوان از آثار ممنوعه‌ی نویسندگان را منتشر کرده است.

کتاب‌های عباس معروفی

 

  1. -  روبه‌روی آفتاب (1359)
  2. -   آخرین نسل برتر (1365)
  3. -   سمفونی مردگان (1368)
  4. -   عطر یاس (1371)
  5. -   سال بلوا (1371)
  6. -   پیکر فرهاد (1381)
  7. -   دریاروندگان جزیره‌ی آبی‌تر (1382)
  8. -   فریدون سه پسر داشت (1382)
  9. -   ذوب‌شده (1388)
  10. -   تماماً مخصوص (1389)
  11. -   نام تمام مردگان یحیاست (1397)
  12. -   شاهزاده‌ی برهنه (1397)

 کتاب های عباس معروفی

عباس معروفی

نویسنده عباس معروفی سمفونی مردگان

 عباس معروفی سال بلوا

 


معرفی کتاب درباره معنی زندگی اثر ویل دورانت

 

احتمالا برای شما هم پیش آمده که با این سوال مواجه شده اید که به چه دلیل زندگی می‌کنیم و معنای زندگی چیست؟
همه ما در زندگی لحظاتی را داریم که خالی از انگیزه‌ی لازم برای حرکت می‌باشیم و خود را پوچ و بی هدف می‌بینیم. همان لحظات است که از خود می‌پرسیم برای چه زنده هستیم و چرا نباید خودمان را بکشیم تا راحت شویم؟ اگر شما هم از این لحظات را در زندگی خود داشته‌اید پس حتما نیاز به کمک دارید. اما چه یاری بهتر و دلسوزتر از کتاب. ما برای پاسخ  به این سوال بنیادین و برای بهتر شدن حالمان سراغ کتاب درباره معنی زندگی ویل دورانت رفتیم.
در این مقاله سعی بر معرفی کتاب درباره معنی زندگی داریم چرا که با خواندن این کتاب می‌توان پاسخ‌هایی را برای سوال‌های بنیادی که ذهنمان را درگیر کرده و احساس پوچی که بر ما غالب شده پیدا کرد. با خواندن این کتاب که متفاوت از حرف‌های پیش پا افتاده و تکراری کتاب‌های روانشناسیست می‌توانیم چراغ امید دلمان را روشن کنیم و با فراتر رفتن از محدوده امن خود، زندگی‌هایی توام با اصالت و هماهنگی و دلگرمی را در آغوش بگیریم!

 

کتاب درباره معنی زندگی

 

مختصری درباره کتاب درباره معنی زندگی:


کتاب درباره معنی زندگی اثری بسیار جذاب و خواندنی و صد البته مهم می‌باشد که توسط اندیشمند و مورخ بزرگ ویل دورانت تدوین شده است. ایده تدوین این کتاب از آنجا به ذهن ویل دورانت رسید که  در یک عصر پاییزی که ویل مشغول جمع آوری برگ‌های حیاط خانه‌اش بود، مردی جوان نزد وی آمد و از او درباره معنی زندگانی سوال پرسید و از ویل دورانت خواست دلایلی به او بدهد تا خود را نکشد. در آن زمان ویل دورانت برای متقاعد کردن جوان معدود پاسخ‌هایی به وی داد:


به او پیشنهاد کردم کاری برای خودش دست و پا کند، ولی او یکی داشت. گفتم غذای خوبی بخورد اما او گرسنه نبود. معلوم بود که دلیل های من تاثیری روی او نگذاشته و نمی‌دانم چه بر سرش آمد.


پس از این موضوع دورانت تحقیقی روی مسئله خودکشی در ایالت متحده انجام داد و  متوجه شد که بین سال‌های 1905 تا 1930 تعداد 284142 خودکشی در آمریکا روی داده است، با توجه به اهمیت موضوع ویل دورانت تصمیم به خلق اثری جاویدان گرفت که بتواند به سوال معنای زندگانی چیست پاسخ دهد.
ویل دورانت به تعدادی از افراد مشهور و سرشناس زمان خود از جمله : مهاتما گاندی ، جورج برنارد شاو، سینکلر لوئیس، جواهر نعل رهرو و آندره موروئا نامه‌ای فرستاد و از این افراد خواست به این سوال پاسخ بدهند که 


سرچشمه الهام و انرژی شما چیست؟ هدف یا انگیزه نیروبخش زحت و تلاش شما چیست؟ از جا تسلی خاطر و شادمانی می‌یابید دست آخر گنجتان در کجا نهفته است؟


پاسخ‌های این افراد به سوال ویل دورانت بسیار جالب بود و ویل دورانت تصمصیم به انتشار این نظرات و دیدگاه خود درباره این سوال در کتاب درباره معنی زندگی کرد.این کتاب در ابتدا مورد استقبال فراوان قرار نگرفت تا اینکه در سال 2005 توسط جان لیتل، شخصی که بسیاری از آثار ویل دورانت را ویراستاری و منتشر کرده بود، دوباره منتشر شد.

 

کتاب درباره معنی زندگی


چرا کتاب درباره معنی زندگی کتاب مهمی است؟


مسلما دیدگاه‌های شخصی فردی که هزاران صفحه تاریخ تمدن را تدوین کرده است، درباره معنی زندگی به شدت می‌تواند جذاب و خواندنی باشد. همچنین پاسخ‌های خواندنی دیگر اندیشمندان بزرگ آن دوران می‌تواند به ما در راه رسیدن به پاسخ این سوال که معنای زندگی چیست کمک کند. انیشمندانی نامی در عرصه ادبیات، بازیگری ، هنرپیشگی، علم، مربیان، تدریس، علوم دینی و ... . 
ویل دورنات برای تکمیل نقطه نظرها، حتی از یک زندانی محکوم به حبس ابد نیز نظرش را درباره معنای زندگی جویا شد که به قول تمامی خوانندگان کتاب این قسمت از کتاب، جذابترین و خواندنی ترین بخش کتاب می‌باشد.
مطالعه نظرات افرادی که در این زمینه حرفی برای گفتن دارند می‌تواند برای ساخت انگیزه‌ای پولادین به ما کمک کند. افرادی متشکل از شاعران، فیلسوفان،قدیسان، زندانیان، ورزشکاران، برندگان جایزه نوبل ادبیات، استادان دانشگاه، روانشناسان،مربیان، موسیقی دانان که همه و همه در یک جا جمع شده است و همه درباره موضوعی واحد نظر می‌دهند.
خواننده‌ی این کتاب با آموزه‌های متفاوت از کتاب‌های روانشناسی کلیشه‌ای رو به رو می‌شود. این کتاب در عین حال که با بیانی بسیار جدی تدوین شده است پر از شفقت و دلسوزیست. این کتاب به ما نشان می‌دهد که چگونه انسان‌هایی همنوع خودمان با فراتر گذاشتن پایشان از محدوه ترسهایشان با حقایق زندگی رو به رو شده اند و راه کمال را در پیش گرفته‌اند.

تاریخچه‌ای از کتاب درباره معنی زندگی


ویل دورانت پس از دریافت نظرات اندیشمندان و صاحبنظرانی که برایشان نامه فرستاده بودند، خودش  نیز شروع به پاسخ  به سوالتی که پرسیده بود کرد و در نهایت در سال 1932 تدوین کتاب را  تمام کرد و آن را با کمک یک موسسه انتنشاراتی کوچک منتشر نمود. از آنجاییکه برای کتاب تبلیغ خاصی صورت نگرفت، این کتاب فقط به میان عده ی کمی راه پیدا کرد تا جاییکه در حال حاضر هیچ نسخه‌ای از متن اصلی کتاب در دسترس نیست. مدتی بعد جان لیتل، ویراستاری که بسیاری از کتاب های ویل دورانت را ویراستاری کرده بود به امید در دسترس قرار دادن کتاب درباره‌ ی معنی زندگی  دست نوشته‌های ویل دورانت را از نو ویرایش کرد و آن را در دسترس عموم قرار داد.


تورق کتاب درباره معنی زندگی:


کتاب درباره معنی زندگی ویل دورانت با مقدمه‌ای درباره‌ی چگونگی شکل گیری ایده تدوین کتاب توسط ویل دورانت آغاز می‌شود و سپس با مقدمه‌ای از جان لیتل گردآورنده و ویراستار کتاب ادامه پیدا می‌کند. سیر کتاب به این شکل است که ویل دورانت پیش از آنکه نامه‌های اندیشمندان را برایمان آشکار کند مسائل مهمی را که از نظر خود ویل دورانت نقش اساسی در معنای زندگانی انسان ایفا می‌کنند را برایمان موشکافی می‌کند. مسائلی مهم مانند دین، علم، تاریخ، آرمانشهر و عقل.
سپس به بررسی پاسخ‌های متفرکران اهل ادبیات به نامه‌اش می‌پردازد، پس از آن دیدگاه‌های هنرمندان و بازگیران و مربیان را مطرح می‌کند و به دنباله آن پاسخ مبلغان مذهبی به این سوال را بررسی می‌کند و ادامه به تشریح پاسخ سه زن به پرسشش درباره معنی زندگی می پردازد.
ویل دورانت در فصل 11 کتاب به تشریح اندیشه‌های یک زندانی محکوم به حبس ابد می‌پردازد که این بخش نیر بسیار جذاب و جالب است. و در آخر خود ویل دورانت به نامه خودش پاسخ می دهد و اثری جاویدان را خلق می کند.

 

کتاب درباره معنی زندگی


درباره ویل دورانت خالق کتاب درباره معنی زندگی


ویل دورانت نویسنده وتاریخ‌نگار مشهور در سال 1885 میلادی در ماساچوست دیده به جهان گشود. ویل دورانت بیشتر دانش‌ها را در دانشگاه تجربه کرد . دانش‌های مانند زیست شناسی تا آموزش و پرورش، در نهایت با خواندن کتاب اخلاق از اسپینوزا به فلسفه علاقه‌مند شد و آن را تا دکتری ادامه داد و کتاب‌های فلسفی زیادی را تالیف نمود. ویل دورانت توانست مفاهیم سخت و بنیادین فلسفی را به زبان ساده بیان کند.  وی فلسفه را برای عوام روشن کرد. ویل دورانت بنا بر گفته خویش برای برآورده کردن حس نیاز کنجکاوی خود شروع به مطالعه تاریخ کرد و در همین زمان کتاب تاریخ فلسفه را نوشت. پس از این کتاب ویل دورانت تصمیم به تدوین مهمترین اثر خود یعنی تاریخ تمدن گرفت. ویل دورانت برای تدوین این کتاب به چهار گوشه‌ی دنیا سفر کرد و 50 سال زمان برای این کار صرف کرد تا درنهایت در سال 1975 نگارش کتاب هایش به تمام رسید. ویل دورانت در سال 1981 همزمان با همسرش در یک روز درگذشت و در کنار یکدیگری دفن شدند.

بر گرفته از وب سایت فروش اینترنتی کتاب کتاب وب