وب کتاب

کتاب چگونه رنج بکشیم اثر همیلتون، با متنی روان و دل‌پذیر و سرشار از نکته زیبا و تأثیرگذار رنج را در زندگی انسان جدی می‌گیرد. بسیاری از افراد در مواجه با رنج و ناراحتی احساس می‌کنند که کسی وجود ندارد که رنجی بیشتر از آن‌ها داشته باشد در صورتی که در این‌گونه مواقع افرادی که آن‌ها را دلداری می‌دهند ممکن است غم و غصه و مشکلات بیشتری داشته باشد چون اگر مشتقات و غصه‌های بیشتری نداشت هیچ‌وقت نمی‌توانست کلمات آرام‌بخش و تسکین‌دهنده را بر زبان جاری کند. کتاب چگونه رنج بکشیم به افراد کمک می کند تا زندگی رضایت‌بخش‌تری داشته باشند که در زیر بیشتر به معرفی این کتاب می پردازیم.


معرفی کتاب چگونه رنج بکشیم


انسان هر چقدر هم غرق در ثروت و تجملات باشد و دوستان خوب داشته باشد ولی باز مشکلات و رنج‌هایی نظیر درد عشق، درد از دست دادن عزیزان و درد ناامیدی را چشیده است و بهترین راه حل، تحمل کردن رنج و ادامه دادن زندگی به بهترین شیوه‌ی ممکن است. در کتاب چگونه رنج بکشیم اثر  کریستوفر همیلتون، استاد فلسفه دین در دانشگاه لندن، راهکاری متفاوت ارائه شده است. در این کتاب به راهکارهایی برای پذیرفتن رنج‌هایی نظیر خانواده، عشق، مرگ و بیماری مطرح می‌کند تا به کمک این راه کارها نسبت به شرایط خود نگرش متفاوتی داشته باشیم. این نویسنده‌ی توانا، با پرداختن به نمونه‌های از تاریخ، ادبیات و علم نشان می‌دهد که چطور بتوانیم رنج را منبع ارزشمندی از روشنفکری بدانیم و به هستی‌مان شکل ببخشیم.


چکیده‌ای از کتاب چگونه رنج بکشیم



در کتاب چگونه رنج بکشیم متنی زیبا پیش روی خوانندگانی است که رنج را در زندگی جدی می‌گیرند. در این کتاب در مورد رنج‌هایی نظیر رنج خانواده، مرگ، عشق، بیماری نکته‌های پر مفهوم و معناداری بیان شده است. مضمون اصلی کتاب همیلتون به آیه‌ی «لقد خلقنا الانسان فی کبد»؛ «حقا که آدمی را در رنج آفریدیم» اشاره می‌کند. راه فراری برای این رنج‌ها در زندگی وجود ندارد. همیلتون می‌کوشد تا به جای فرار از این رنج‌ها، راه‌های مواجه درست با آن‌ها را به ما نشان دهد.
در این کتاب هدف کم کردن میزان رنج نیست بلکه کنار آمدن و ساختن با رنج است. همیلتون این کتاب را فلسفه درمانی یا فلسفه به عنوان شیوه‌ای از زندگی توصیف می‌کند و به مواردی همچون عطش تخیل و تهی بودن زندگی می‌پردازد.
در مورد عطش تخیل چون انسان همیشه تشن? به دست آوردن است و همیشه دوست دارد بیشتر به دست بیاورد و همیشه به دنبال به دست آوردن چیزهای جدید و متفاوت است. افلاطون در این مورد انسان را شبیه به یک سطل که ته آن سوراخ است و هر چه داخل آن بریزیم از ته بیرون می‌ریزد و چیزی داخل آن نمی ماند توصیف کرده است. همیلتون برای توصیف تهی بودن زندگی، به گفته پاسکال استناد کرده و گفته است همه‌ انسان‌ها کم و بیش بی‌قراریم و دنبال چیزهایی می‌گردیم که با آن زندگی خود را پر‌کنیم به گفته‌ی پاسکال، انسان‌ها به این دلیل احساس بدبختی می‌کنند که نمی‌توانند در یک اتاق تنها آرام بگیرند.
انسان‌ها همیشه می‌کوشند تا حواس خود را با چیزی پرت کنند تا خود را از شر احساس تهی بودن زندگی رها کنند و به دلیل اینکه از چیزهایی که داریم زود خسته می‌شویم و اشتیاق خود را نسبت به آن ها از دست می‌دهیم همواره سعی می‌کنیم به دنبال تازگی و چیزهای جدید برویم که اشتیاق به تازگی از بنیادی ترین نیازهای انسان است.

 


همیلتون در کتاب چگونه رنج بکشیم از نوشته‌ی مشهور آلبر کامو می‌نویسد که گفته است انسان می‌تواند به هر چیزی عادت کند. این جمله آلبر کامو تا حدودی جمله‌ درستی است اما خلاف آن نیز وجود دارد که انسان می‌تواند نسبت به چیزهایی که قبلاً احساس خوشایندی داشته است خسته شود؛ و به همین دلیل است که انسان امروزی بیشتر به دنبال مصرف‌گرایی و مد است و در دنیای امروزه این مقوله نقش مهمی را در زندگی بشر دارد. افراد به دلیل نیاز بسیاری از چیزها را خریداری نمی‌کنند بلکه به این دلیل آن‌ها را خریداری می‌کنند تا جایگزین چیزهای قدیمی که خسته‌کننده شده‌اند شود.

 همیلتون در مورد خانواده می‌نویسد: همه افراد دوست دارند که خانواده مکانی برای آرامش و امنیت باشد و در این مأوا انسان پرورش یابد که همیشه این‌گونه نیست و خانواده از این آرزو دور است، خانواده اغلب می‌تواند صحنه خشونت و درگیری باشد و بیشتر اتفاقاتی که در محیط خانواده اتفاق می‌افتد می‌تواند آن‌قدر دردناک باشد که تا آخر عمر از آسیب روانی آن در امان نباشیم. در بحث رنج در خانواده یاد جمله‌ی رمان آناکارنینا که می‌گوید همه‌ی خانواده‌های خوشبخت شبیه هم هستند؛ اما هر خانواده بدبختی به شیوه‌ی خودش بدبخت است می‌افتیم.
همیلتون در کتاب چگونه رنج بکشیم، از هر نویسنده‌ای که حرفی درخور موضوع خود داشته جمع‌آوری کرده و کتابش را با فرمول، به هر چمنی رسیدی گلی بچین و برو نوشته است و آشنایی با نظر نویسندگان متفاوت و آشنایی خوانندگان با این نظرها در واقع هدف اصلی این کتاب است.

 

پیشنهادات همیلتون برای مهار رنج در کتاب چگونه رنج بکشیم


از مهم‌ترین پیشنهادات همیلتون برای مهار رنج در کتاب چگونه رنج بکشیم انجام دادن بهترین کار در موقعیت بد است. طبقه گفته دوروتی رو؛ روان کاو استرالیایی او در کودکی خاطرات بدی از خواهرش داشته است و به همین دلیل کوشیده است تا این خاطرات و تأثیرات بد را با کم کردن ارتباطش با خواهرش کاهش دهد و او این شیوه را نوعی جداسازی و گونه‌ای از بخشودن تلقی می‌کند.
از دیگر پیشنهادات همیلتون دعوت به نگاه علمی است. نگاه علمی به بدی‌های انسان در پی علت‌ها است و هنگامی پای علت به میان می‌آید رفتارهای بد و زننده‌ی دیگران با ما چیزی بیش از معلول نیست. اندیشیدن به این شیوه که رنج‌ها گریزناپذیر هستند نوعی پیشرفت و حتی گامی به سوی روابط صلح آمیز است.
خرید کتاب چگونه رنج بکشیم با ارسال رایگان


ما در کیف دستی‌مان چه می‌گذاریم؟ ‌در دفتر یادداشت‌مان چه می‌نویسیم؟ آیا امکان دارد مواجهه‌‌ی اتفاقی یک غریبه با روزمرگی‌های ما، شخصیت جذابی از ما به تصویر بکشد؟‌ بله. شاید در دنیای این روزها کمتر کسی به یادداشت‌ها بها بدهد، مردم دیگر حرفشان را تایپ می‌کنند به جای قلم دست گرفتن و نوشتن. یادداشت‌ها الکترونیکی رد و بدل می‌شوند و اصالت دست خط شخص از نحوه‌ی نگارش یک کلمه دیگر پیدا نیست. این فضای رمانی ست که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد؛ یادداشت‌های یک دفتر قرمز. فضای شهر، شلوغی‌ها و کافه‌های پاریس طوری در این کتاب ترسیم شده‌اند که خواننده بی‌درنگ خود را در فرانسه می‌یابد. اشارات گسسته و روزمره‌ی زنی گمنام، توسط مردی خوانده می‌شود. دفترچه‌ی یادداشت زن برای مرد دریچه‌ی جدیدی باز می‌کند و او را به دنبال ماجراهای جدید می‌کشد. کتابی که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد رمانی خوش خوان، جذاب و سبک است که می‌تواند چند ساعت لذت بخش را برای خواننده محقق کند. 


داستان کتاب دفترچه یادداشت قرمز


پلات اصلی کتاب بسیار ساده است. ماجرای کتاب از یک کیف آغاز می‌شود. کیف زنی دزدیده شده و عاری از هرگونه مدارک شناسایی، گوشی موبایل و هر چیز ارزشمندی در گوشه‌ای رها می‌شود. روز بعد، مرد کتابفروشی کیف را پیدا می‌کند و با یک دفترچه یادداشت قرمز درون کیف برخورد می‌کند که متعلق به یک زن است. به صورت اتفاقی زن و مرد هیچ یک گزارش دزدی را به پلیس نمی‌دهند و نهاد پیگیر قانونی در این داستان جایی ندارد.  وی از روی کنجکاوی شروع به خواندن دفتر می‌کند و کم کم از روی یادداشت‌های روزمره‌ی زن، با وی اخت می‌گیرد و از روی نشانه‌ها تلاش می‌کند تا پیدایش کند. غافل از اینکه زن در اثر ضربه‌ی وارد شده هنگام دزدی، به کما رفته است ...
این یک رمان سبک است و خواندن آن زمان زیادی نمی‌برد، می تواند برای یک بعد از ظهر روز تعطیل انتخاب خوبی باشد که هم خواننده را به فضای پاریس ببرد و هم در موقعیت عاشقانه قرارش دهد. شخصیت اصلی داستان که مردی کتاب‌فروش و کتابخوان است، در طول داستان ارجاعات زیادی به نویسنده‌های دیگر دارد. نویسندگانی نظیر  Amélie Nothomb (نویسنده ی بلژیکی) و Jean Echenoz (نویسنده‌ی فرانسوی) از این دست هستند. شاید بتوان گفت که خواندن کتاب برای یک فرانسوی که به فضای ادبی فرانسه نیز آشناتر است، لطف بیشتری خواهد داشت تا خواندن ترجمه‌ی کتاب از زبان انگلیسی. 


نقد کتاب دفترچه یادداشت قرمز 


کتاب دفترچه یادداشت قرمز که توسط آنتوان لورن، نویسنده‌ی فرانسوی در سال 2014 روانه‌ی بازار شد، رمانی نسبتاً کوتاه است که داستانی روان و پر کشش دارد و مخاطب را با خود جذاب می‌کند. داستان بسیار امروزیست و درک دغدغه‌های شخصیت‌ها کار دشواری نیست. مردی که از روی نوشته‌های یک زن ناشناس، به وی علاقه‌مند می‌شود و زنی که جریان زندگی‌اش را به طرزی منحصر به خودش به رشته‌ی تحریر در می‌آورد. شاید یکی از نکات این کتاب را بتوان تأثیر همین یادداشت‌ها دانست، که اگرچه پیشرفت تکنولوژی ابزارهای مختلف و هوشمندی در اختیار ما قرار داده‌اند تا مشغله‌ها، افکار و آرزوهای خود را ثبت کنیم، اما لطف یک یادداشت بر روی صفحه‌های کاغذ یک دفتر را چیزی جایگزین نمی‌کند. این رمان پس از انتشار یکی از پرفروش‌ترین رمان‌ها شد و تاکنون به دوازده زبان زنده‌ی دنیا برگردانده شده است. روزنامه‌ی گاردین درباره‌ی کتاب دفترچه یادداشت قرمز نوشت: «از این کتاب به‌خاطر روایت شگفت‌آورش و نیز بازی خوشایندش با فانتزی‌های فرانسوی لذت می‌برید».
با توصیفاتی که این کتاب از محله‌های پاریس، کافه‌ها و مغازه‌ها می‌کند،  کاملا حال و هوای این شهر به مدت کوتاهی به خواننده منتقل می‌شود. کتاب دفترچه یادداشت قرمز بیشتر قصه‌پردازانه و قصه گوست، از همین روی یک انتخاب مناسب برای فیلمنامه به حساب می‌آید و قابلیت فیلم شدن را دارد. اگرچه باید خاطر نشان کرد که این کتاب از حیث ادبی ظرافت‌های بسیاری ندارد و متن نسبتاً ساده‌ای دارد. 

نویسنده‌ی کتاب دفترچه یادداشت قرمز، آنتوان لورن


آنتوان لورن (Antoine Laurain) نویسنده‌ی فرانسوی در سال 1972 در پاریس به دنیا آمد. او که از ابتدا به هنر علاقه‌ی فراوانی داشت، مشغول به تحصیل در رشته‌ی سینما شد و کارش را  با کارگردانی فیلم‌های کوتاه و نوشتن فیلمنامه آغاز کرد. او علاوه بر نویسندگی و فیلم نامه‌نویسی و روزنامه‌نگار نیز هست و به دلیل علاقه‌ی فراوانی که به عتیقه‌جات دارد، کلکسیونر عتیقه است و زمانی در یک عتیقه‌فروشی کار می‌کرده است. کار او در عتیقه‌فروشی الهام‌بخش اولین رمان او، دفترچه یادداشت قرمز شده و وی را به نوشتن این کتاب واداشته است. از این نویسنده کتاب‌های دیگری نیز منتشر شده است.

 

کتاب دفترچه یادداشت قرمز در ایران 


کتاب دفترچه یادداشت قرمز در 156 صفحه سال 1395 روانه بازار کتاب شد. این کتاب که در قطع رقعی به چاپ رسیده است، ترجمه‌ی روان و جذابی از شکیبا محب علی ست و از سوی نشر هیرمند در ایران منتشر شده است. این کتاب تاکنون به چاپ نهم رسیده است که نشان از استقبال مخاطبان فارسی زبان از کتاب دفترچه یادداشت قرمز دارد. شایان ذکر است که این کتاب از انگلیسی به فارسی ترجمه شده است.

خرید کتاب دفترچه یادداشت قرمز با ارسال رایگان


 

کتاب آخرین نامه معشوق  داستان
کتاب زندگی زنی به نام جنیفر در سال های 1960 میلادی را شرح می‌دهد، جنیفر که دچار یک سانحه تصادف شده در بیمارستان بستری است. پس از بازگشت هوشیاری‌اش متوجه می‌شود که چیزی به خاطر نمی‌آورد و حافظه‌ی خود را از دست داده است. نه از شغل خود تصوری دارد و نه شوهرش را می‌شناسد. در ادامه داستان جنیفر به نامه‌هایی برمی‌خورد که ظاهراً معشوقی برای او نوشته است. او سرگرم نامه‌ها می‌شود و سعی می‌کند از خلال نامه‌ها به پاسخی برای سوال‌هایش دست یابد
موازی با این داستان، داستان دیگری نیز پررورده می‌شود، الی دختری است که در سال 2000 زندگی می‌کند، وی همان نامه‌ها را پیدا می‌کند و با مطالعه نامه‌ها مترصد نگارش داستان زیبایی برای ارتقای جایگاه شغلی خود می‌شود. داستان الی و جنیفر موازی پیش می‌رود و مخاطب چالش‌های بعضاً مشترک آنها را می‌بیند

https://ketabweb.com/uploads/article/%D8%A8%DB%8C%D8%B4%D8%B9%D9%88%D8%B1%DB%8C/The-last-letter-from-your-lover03.jpg


نقد کتاب آخرین نامه معشوق 

با مطالعه دو داستان موازی می‌بینیم که زندگی دو شخص شباهت‌های زیادی دارد و هر دو در معرض تصمیم‌های مشترکی قرار دارند، اما انتخاب‌هایشان متفاوت است. جوجو مویز، نویسنده‌ی انگلیسی کتاب در خلال داستان سعی دارد به ما نشان دهد که زندگی افراد مختلف در زمان‌ها و مکان‌های متفاوت تا چه حد می‌تواند با مسائل یکسان قرین باشد، گویی انسان‌ها بیش تنوع زیست و عقیده، ابعاد مختلف مشترکی را تجربه می کنند که فارغ از زمان و مکان برای همه‌ی ما اتفاق می‌افتند. فرقی نمی‌کند زنی در دهه 1960 باشیم یا دختر جوانی در قرن 21

داستان کتاب آخرین نامه معشوق درونمایه‌ی عاشقانه دارد، جایی که جنیفر به عنوان شخصیتی خود ساخته و از سطوح بالاتر اجتماعی خود را در برابر آنتونی، روزنامه‌نگار پر اشتیاق و ماجراجو می‌بیند. در حالی که به نظر می‌رسد این دو از نظر شخصیتی تشابهات زیادی ندارند، جنیفر در دوراهی اخلاقی قرار دارد. هرچند شوهرش تلاش زیادی برای ارتباط گرفتن با او نمی‌کند و این مساله امر پذیرش امری غیر اخلاقی را برای مخاطب آسان‌تر می کند. به نظر می‌رسد شخصیت‌پردازی کتاب درگیر کلیشه‌ی بسیاری است، زن زیبا (و قهرمان)،  مرد پولدار و بد، مرد فقیر و خوب و مساله‌ی خیانت به شوهر بی‌وفا. خط داستان هم چیزی از کلیشه‌هایش نمی‌کاهد، داستان همیشگی زن بدون حافظه و مصائبش برای پیدا کردن قلبش. اما روایت روان و جذاب داستان و ادغام دو داستان با یکدیگر باعث خوش‌خوانی کتاب شده است و مخاطبان بسیاری را جذب کتاب آخرین نامه معشوق به مثابه‌ی صرفا یک داستان عاشقانه کرده است
 

کتاب آخرین نامه معشوق در به تصویر کشیدن دهه‌ی شصت میلادی موفق است، نامه‌های دست نوشته‌ی معشوق جنیفر و خاطرات و نوستالژی نهفته در آن‌ها برای انسان امروزی که بیش از هرچیز با تلفن‌های هوشمند، کامپیوترها، ایمیل و پیامک‌ها تبادل اطلاعات می‌کند ملموس باشد. گویا نویسنده کاغذهای دست‌نویس را از بقچه‌های قدیمی بیرون می‌کشد و توجه ما را به حجم از عطر، کلمه و معنایی که برایمان دارند جلب می کند. در دنیای امروز و با رد و بدل الکترونیکی پیام‌ها، جای برخی از عناصر خالی مانده است و نامه‌های یک معشوق توجه ما را به جایگاه آنها جلب می‌کند. گمان نمی‌رود که پیامک‌ها یا ایمیل‌های یک عاشق به معشوقش بتواند چنین حجمی از اشتیاق را در او زنده کند
 
ایده‌ی اصلی داستان کتاب آخرین نامه معشوق هنگامی به ذهن مویز رسید که وی در کافه‌ای نشسته بود و به صورت اتفاقی مکالمات دو زن که در خلال پیامک‌هایشان دنبال خاطره‌ای می گشتند گوش کرده بود. وی بعدها گفت: «بعد از این جریان با خودم فکر کردم که تا چند وقت پیش مردم برای همدیگر نامه می‌نوشتند و چقدر به نامه‌ها و پیام‌های ارسالی از طریق آنها اهمیت قائل بودند، حال آنکه امروزه دیگر کسی نامه نمی‌فرستد و در زندگی روزمره انسان‌‌ها دیگر کاربردی ندارد


درباره نویسنده کتاب آخرین نامه معشوق 


جوجو مویز (Jojo Moyes) نویسنده‌ی انگلیسی، متولد 1969 است تحصیلات خود را در روزنامه‌نگاری به انجام رسانده و از سال 2002 به نوشتن رمان عاشقانه مشغول است. او تنها نویسنده‌ای است که دوبار برنده‌ی جایزه‌ی سال رمان عاشقانه (Romantic Novel of the Year Award)  شده است.

https://ketabweb.com/uploads/article/%D8%A8%DB%8C%D8%B4%D8%B9%D9%88%D8%B1%DB%8C/The-last-letter-from-your-lover02.jpg

 

او اولین بار این جایزه را در سال 2004 برای کتاب میوه‌ی خارجی و بار دوم برای کتاب آخرین نامه معشوق در سال 2011 کسب نمود. کتاب من پیش از تو از مویز یکی از پرفروش های نیویورک تایمز شد و کتاب  من پس از تو  نامزد دریافت جایزه بهترین کتاب سال از UK Galaxy Book Awards گردید. از او تا کنون 15 کتاب منتشر شده که موفق‌ترین های آنها کتاب آخرین نامه معشوق و من پیش از تو است، از روی کتاب من پیش از تو فیلمی نیز به همین نام ساخته شده است، مضمون این کتاب خودکشی انتخابگرانه (اتانازی) است که قهرمان اصلی این رمان پس از دست و پنجه نرم کردن با عوارض یک تصادف سخت، به صورت انتخابی خودکشی می کند
کتاب آخرین نامه معشوق از او در سال 2010 منتشر شده و به چندین زبان زنده‌ی دنیا نیز ترجمه شده است. هرچند کتاب آخرین نامه معشوق از مویز مورد توجه بسیاری قرار گرفت، اما عمده‌ی شهرت وی به خاطر کتاب من پیش از تو است

کتاب آخرین نامه معشوق در ایران انتشار 


این کتاب توسط نشر میلکان و در 456 صفحه به چاپ رسیده است. ترجمه‌ی آن را کتایون اسماعیلی انجام داده و در سال 95 روانه‌ی بازار شده است

خرید کتاب آخرین نامه معشوق با ارسال رایگان


چارلز بوکفسکی آخرین اثر خود را به نام کتاب عامه پسند، در سال 1994 اندکی پیش از مرگ خود منتشر کرد. بوکفسکی، رمان نویس، شاعر و نویسنده‌ی داستان‌های کوتاه متولد شده در آلمان ولی بزرگ شده لس آنجلس آمریکاست. این کتاب در ایران توسط پیمان خاکسار ترجمه شده و نشر جهان نو آن را به چاپ رسانده است. در این مطلب می‌خواهیم در آخرین کتاب ارزشمند بوکفسکی دقیق شویم و شما را برای انتخاب کتابی برای گذراندن وقت ارزشمندتان همراهی کنیم. 

 

معرفی نویسنده کتاب عامه پسند :


چارلز بوکفسکی متولد 1920 در آلمان است. او هزاران شعر، صدها داستان کوتاه و شش رمان منتشر کرده و مجموعا 60 اثر از او به جا مانده است. کار‌های بوکفسکی معمولا پیرامون زندگی آمریکایی‌های فقیر، ارتباط با زنان و مصرف نوشیدنی‌های الکلی و مواد مخدر می‌چرخد. شاید او نمونه ای از یک انسان خوب و کامل نباشد ولی چیزی که او را خاص و برای دیگران جذاب می‌کند این است که او تظاهر به بودن به کس دیگری نمی‌کند. بدون سانسور و یا زدن نقاب، خودش را به جهان اطرافش نشان می‌دهد.
خانواده‌ی بوکفسکی زمانی که او تقریبا سه سال داشت به دلیل مشکلات مالی از آلمان به بالتیمور آمریکا مهاجرت کردند و وقتی که او 10 سال داشت به لس آنجلس نقل مکان کردند. پدر او یک جراح آلمانی_آمریکایی بود که در جنگ جهانی اول به ارتش آمریکا خدمت می‌کرد. بوکفسکی اعلام کرده که پدرش در کودکی بسیار سوء استفاده گر بوده و او و مادرش را هم به صورت فیزیکی و هم به صورت روانی آزار میداده است. او در سنین نوجوانی بسیار خجالتی و غیر اجتماعی بوده و توسط بچه های دیگر به خاطر نوع لباس هایی که پدرش او را مجبور می‌کرد بپوشد و لهجه سنگین آلمانی خود مورد تمسخر قرار می‌گرفته است. در مستندی که در سال 2003 از این نویسنده منتشر شد، با عنوان “born into this” ، بوکفسکی می‌گوید که پدرش عادت داشته او را از سن 6 تا 11 سالگی هر هفته سه بار با تیغ ریش تراش بزند. او ادعا می کند که این مسئله به نوشتنش کمک کرده است. زیرا او با دردی که لایقش نبوده مواجه شده و با افزایش سنش، این افسردگی خشم درونش را بزرگ تر کرده و مواد اولیه و صدایی به او برای نوشتن آثارش داده است.
بوکفسکی بعد از ارتباط با زنان مختلفی در زندگی خود در سال 1985 در سن 65 سالگی با همسرش ازدواج کرد و در 73 سالگی کمی بعد از انتشار کتاب عامه پسند به دلیل ابتلا به بیماری لوکمیا که نوعی سرطان خون است جان خود را از دست داد.


 
 خلاصه‌ای از کتاب عامه پسند:


بوکفسکی در کتاب عامه پسند خود داستان را از دید کارآگاهی در شهر لس آنجلس تعریف می کند. نیکی بلان مهلت اجاره دفترش تمام شده است و چون به پول احتیاج دارد باید خیلی سریع چند پرونده مشتری‌های خود را حل کند. اولین مورد او زنی به نام بانوی مرگ است. بانوی مرگ به دنبال زنی به نام سلین می‌گردد که یک نویسنده ی فرانسوی است و چند سال پیش مرده است ولی بانوی مرگ برای پیدا کردن او به بلان اصرار می‌کند. جستجوی بلان برای پیدا کردن سلین او را قدم به قدم تا زندگی پایین شهری می‌برد. کسانی که بوکفسکی را خوب بشناسند این پدیده برای آن ها آشناست.  علاقه‌ی زیادی که بوکفسکی به لس آنجلس و تک تک محله‌های آن دارد بر خوانندگان او پوشیده نیست. در ادامه او با پرونده های عجیب تر نیز برخورد می‌کند. کتاب دارای رگه هایی از طنز، علمی تخیلی و مسائل فوق طبیعی است. بوکفسکی این کتاب را به "بد نوشتن" تقدیم کرده است!


نقد و بررسی کتاب عامه پسند


بحث در مورد کتاب عامه پسند بسیار زیاد است. ما تلاش می کنیم که در این فرصت کوتاه جنبه‌های مختلفی از کتاب را پوشش دهیم.
کلا افرادی که عامه پسند را می خوانند یا عاشقش می‌شوند یا از آن متنفر! عامه پسند نوعی طنز سیاه است. از آنجایی که خود نویسنده آن را به بد نوشتن تقدیم کرده، می توان گفت از نظر فرم چیز جدیدی برای گفتن ندارد، ولی کسی نیست که از خواندن آن لذت نبرده باشد! معما های مطرح شده در کتاب، طنز بوکفسکی و قصه‌گویی او چیزهایی است که این کتاب را برای مخاطب خود جذاب می‌کند. کتاب عامه پسند ادبیات ساده‌ای دارد و خواننده را برای درک حرف‌هایش به زحمت نمی‌اندازد و شاید برای همین است که مورد پسند بعضی ها واقع نمی شود. کتاب عامه پسند پر است از جمله‌های ناب و خلاق که آدم را خسته نمی‌کند. کتاب طوری مخاطب را در خودش غرق می‌کند که می توان ساعت ها سر را از روی نوشته ها بلند نکرد ولی بعد از خود پرسید که : این همه مدت چه خوانده‌ام ؟ پوچ گرایی بوکفسکی در کتاب عامه پسند کاملا مشهود است و این حس را به خواننده نیز انتقال می دهد. مشکلاتی که در کودکی با پدرش داشته او را به فردی کمال گرا تبدیل کرده است، او برای این که کتابی بی نقص بنویسد و کلمات درست را انتخاب کند در عذاب است. حتی در پاراگراف هایی از کتاب ناامیدی او را نسبت به خودش می بینیم. ولی بوکفسکی در این کتاب که در سال‌های آخر زندگیش نوشته شده است خود را از ندا‌های آسیب زن درونی خود رها می‌کند. او به این نتیجه می رسد که همیشه نمی‌شود بی نقص بود، که بی نقص وجود ندارد. گاهی فقط باید نوشت. بوکفسکی انقدر خودش را در کتاب بیان می‌کند که با داشتن یک قرار ملاقات با او برابری می‌کند. از لحن واقع گرا و کنایه آمیز بوکفسکی نیز در کتاب عامه پسند و دیگر کتاب‌هایش نیز نمی‌شود گذشت. اگر این کتاب قرار بود خداحافظی بوکفسکی باشد، پس ما قدردان این خداحافظی زیبا ولی عجیب او هستیم.



کتاب چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم، چهارمین اثر زویا پیرزاد، چاپ‌شده در سال 1380 است که با توصیفات ساده و در عین حال دلنشین خود، توجه خوانندگان عادی و بزرگان محافل ادبی را به خود جلب کرد و تا امروز بیش از 90 بار چاپ شده است.
کتاب چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم چندین جایزه‌ی ادبی در ایران را به خود اختصاص داده است؛ از جمله جایزه‌ی ادبی یلدا، جایزه‌ی کتاب سال و جایزه‌ی بهترین رمان سال بنیاد گلشیری.
ترجمه‌ی این کتاب به نام The Things We Left Unsaid  یا «چیزهایی که نگفته باقی گذاشتیم» در سال 2012 توسط فرانکلین لوئیس منتشر شد.

 

داستان کتاب چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم


داستان این کتاب، زندگی کلاریس آیوازیان، زنی ارمنی را توصیف می‌کند که در سال‌های قبل انقلاب در محله‌ی بوارده جنوبی آبادان با همسرش آرتوش و دو دختر دوقلوی 11 ساله و پسر 15 ساله‌اش زندگی می‌کند. با ورود خانواده‌ی سه‌نفره سیمونیان به خانه‌ی روبه‌رویی آن‌ها و دوست شدن دختر آن‌ها امیلی با دوقلوها و شکل گرفتن ارتباطات خانوادگی، آشفتگی و تغییراتی در زندگی یکنواخت کلاریس به وجود می‌آید که موجب حوادث کتاب چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم می‌شود. توصیفاتی که در کتاب چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم از آبادان قبل از انقلاب شده بسیار دلنشین و تا حدی شگفت‌انگیز است. البته این کتاب از زبان زنی در طبقه‌ی خرده‌بورژوازی نوشته شده و ما همه‌ی واقعیت را نمی‌بینیم ولی تا همین حد نیز دلنشین است. جنبش‌های فعالان حقوق زن، آیین‌های مسیحیت، فرهنگ خانواده‌های ارمنی کتاب را برای خواننده آشنا و غیر‌آشنا جذاب می‌کند. 
داستان طوری از نگاه کلاریس توصیف شده که ما در لحظاتی خود را با او یکی می‌دانیم، وقتی او حرص می‌خورد و چیزی نمی‌گوید، کلافگی را در درون خود حس می‌کنیم، وقتی با پسرش به مشکل بر‌می‌خورد، احساس مادر بودن می‌کنیم و وقتی عاشق می‌شود، احساس احمق بودن می‌کنیم و وقتی عشق دریافت نمی‌کند، سرخورده می‌شویم.
کلاریس، زن قهرمان داستان در واقع قهرمان نیست. او تنها یک نظاره‌گر است، می‌بیند ولی دست به کاری نمی‌زند. به فعالان جنبش زنان غبطه می‌خورد ولی کاری نمی‌کند. فردی را می‌خواهد ولی قدم پیش نمی‌گذارد. فردی را نمی‌خواهد ولی کنشی از او سر نمی‌زند. او آنچنان به یکنواختی زندگی خویش عادت کرده که تصور زندگی دیگری برای او ترسناک است. ولی ورود امیل سامونیان به زندگی او، تلنگری است برای پیدا کردن خود، زمان گذاشتن برای علایق شخصی و برای یک بار هم که شده تبدیل شدن به چیزی که دیگران از تو انتظار دارند و به آن عادت نداری.


 نقد کتاب چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم


در برخی از نقدها درباره‌ی کتاب چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم گفته‌اند کلاریس تنها موجودی منفعل است و برای بهبود زندگی خویش و گامی برداشتن بیرون از منطقه‌ی امن خود تلاشی نمی‌کند. بعضی هم گفته‌اند رمان بسیار ابهام‌آمیز و محافظه‌کارانه است. رمان در واقع محافظه‌کارانه نیست، بلکه چیزهایی ناگفته باقی گذاشته شده و هدف پیرزاد در نوشتن داستان در واقع همین است. او نمی‌خواهد از کلاریس یک زن قهرمان بسازد. کلاریس خودش را از بندهایی که او را به زندگی قبلی‌اش گره زده رها نمی‌کند. او یاد می‌گیرد که خود را بشناسد، دوست داشته باشد و اطرافیانش را هم دوست داشته باشد و این در جای خود، یک عمل قهرمانانه به شمار می‌آید.
سکوت و سکون عجیبی در عنوان کتاب چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم ‌احساس می‌شود. انگار حرف آخر شخصیت اول داستان، تلاش او برای پایان دادن به تمام بحث‌ها و درگیری‌های فکری و روزانه، کمی خلوت کردن، شاید اندکی کتاب خواندن، سیگار کشیدن زیر چراغ کوچک روی میز و مبل تک‌نفره‌ای که منظره‌ای از گلدان روی هره‌ی پنجره که باید خاکش عوض می‌شد، همین سکوت است. شاید فضایی برای فکر کردن به نگفته‌هاست؛ نگفته‌هایی که گفتنشان یک جور باعث بدبختی می‌شود و گفتنشان جور دیگر.
کلاریس، با وجود عشق به فرزندان و همسرش، فقط فاصله می‌خواهد، همدل می‌خواهد. کسی را می‌خواهد که با او کتاب بخواند، که سیب‌زمینی‌ها را صاف خلال کند، که دستش را بگیرد، که دستش را ببوسد. 
انگار کتاب چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم شخصیت ضدقهرمان ندارد و هیچ‌کدام از آدم‌های قصه را قضاوت نمی‌کند و به خواننده می‌فهماند که هرکس با جنگ‌های درونی خودش سرگرم است و جای قضاوت در این کتاب نیست. همچنین در مسیر داستان اکثر شخصیت‌ها دچار تحولی درونی می‌شوند و عادت‌های بد خود را کنار می‌گذارند. به جز بعضی‌ها که همچنان در جنگ‌های روانی خود باقی می‌مانند.

 

•    اظهارنظرها درباره‌ی کتاب چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم

در ادامه چند جمله‌ای از نویسندگان انگلیسی‌زبان در مورد کتاب چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم برای شما نقل می‌کنیم.

-    یک پرتره‌ی بی‌نظیر به دست یک نویسنده‌ی شگفت‌انگیز (فرنک هیلر نویسنده‌ی کتاب حق تشنگی) 

-    جرقه‌ای از تصور که میان شخصیت‌های خواننده است زیباست، ولی چیزی که کتاب چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم را به‌شدت ارزشمند می‌کند، چیزهایی است که پیرزاد ناگفته باقی می‌گذارد. (آستین کرونیکل)

•    چه کسی باید کتاب چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم را بخواند؟
زمان و موقعیت جغرافیایی کتاب چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم برای خوانندگان غیر‌ایرانی این کتاب جالب است. در کل، خوانندگان این کتاب آن را رمانی آرام، بی‌دغدغه و با جلوه‌های زیبا توصیف کرده‌اند و بعضی از افراد از کمبود ماجراهای هیجان‌انگیز در کتاب ناراضی بوده‌اند. در کل اگر به دنبال کتابی با صحنه‌های دراماتیک و تغییرات مهم و ناگهانی در رویه‌ی داستان می‌گردید، این کتاب را انتخاب نکنید. ولی اگر شما هم می‌خواهید روی مبلی روبه‌روی پنجره بنشینید و از اضطراب روزمره فاصله بگیرید و چراغ‌ها را بعد از به خواب رفتن همه خاموش کنید.


خرید کتاب چراغ ها را من خاموش می کنم با ارسال رایگان